سینماپرس: منوچهر محمدی سالها پیش و در جریان تحریم فیلمها توسط حوزه به حمایت از این تصمیم پرداخت. او در آن سالهای یکی از تهیهکنندگان نزدیک به حوزه بود که با پول حوزه به همراه همایون اسعدیان، فیلمهایی مثل بوسیدن روی ماه میساخت و حالا خود خیاط، در کوزه افتاده است.
سینماپرس: سودابه خسروی چهره پرداز سینما در رابطه با انتظارات خود از شخص رئیس جمهور و مسئولان فرهنگی دولت دوازدهم گفت: امیدوارم در دولت دوازدهم شاهد حضور سیاسیون در پست های مهم فرهنگی و هنری نباشیم؛ فرهنگ و هنر نیازمند حضور مدیرانی با تحصیلات مرتبط هنری و برخاسته از دل این جامعه کوچک است.
سینماپرس: اکران فیلم «فصل نرگس» بعد از فیلم «رگ خواب» در گروه سینماهای حوزه هنری آغاز می شود.
هر زمان صحبت از طراحی های اداری می شود ، همه به یاد رنگهای قهوه ای ، کرم و مشکی می افتند با همان مبلمان های منضبط و حال و هوای خشک. اغلب طراحان داخلی اینگونه فضاها نیز ، در تلاشند از این معیار دور نشوند و در طول طراحی آن را حفظ می نمایند.طراحی چهارچوب دارد، اما خلاقیت در آن سقفی ندارد. دست و پای خود را در طراحی نبندید.ذهن خود را رها کنید.خودتان را در فضایی که می خواهید طراحی کنید قرار دهید. نیازهای شما چیست ؟چگونه عملکرد بهتری درآن فضا خواهید داشت؟چه رنگی به شما پویش بالاتری میدهد؟فعالیت های شما در چه بستر حرکتی روان تر خواهد بود؟ کمی ساختار شکنی بد نیست،البته فراموش نکنید این پرواز دادن ذهن ، شما را از کاربری اصلی فضا دور نسازد. ذهن معمارانه خود را تربیت کنید در حیطه ایی که شما برایش تعریف می کنید قدم بزند و خلق کند. برای درک بهتر این مطلب تصاویر قبل و بعد از طراحی یک فضای اداری را مشاهده نمایید تا دریابید چگونه خلاقیت در استفاده از رنگ سبز و بافت چوب، یک فضای قدیمی و سرد را به دفتر کار گرم و دلپذیری بدل نموده
از امروز به بعد ... این پاییز است که دارد عرض اندام می کند ... و آرام آرام آمدن زمستان را نوید می دهد .. این پاییز است که سرمای خود را مانند آتش زبانه می کشد ... و به دل سوختگان عشق نشان می دهد ... که باید پاییزی دیگر را در عمر خود ... تحمل کنند .. عاشقانی که هم پای باران پاییز اشک می ریزند.. عاشقانی که هم پاییز نویدشان می دهد و هم دلسرد ترشان می کند .. پاییز لباسی نارنجی دارد .. اما نه ... پاییز برای هر کس لباس مخصوصی می پوشد و برای هر شخصی ... ادکلن مخصوص خودش را می زند ... و بو و عطر مخصوص را برای هر شخص دارد ... ثابت نیست .. نمی توان گفت چیست ..
بوی کاپیتان بلک است کنار قهوه خانه ... یا بوی عطر زنانه ای است ... زیر باران .. زیر چتر .. برای شخصی تاریک و برای شخصی روشن است ... آری این پاییز است که می گوید ... زمستان آمد ... ولنتاین آمد .. این پاییز است که خودش را نشان می دهد .. و می گوید دیگر گرم نیست ...
آری ... پاییز .. دیگر برای خیلی ها ... گرم نیست ...
همیشه به دنبال افسوس های گذشته ایم.. و هنوز در قایقی ... مشغول گرفتن یک ماهی از آب گل آلود گذشته هستیم .. نمی دانیم باید امروز و دریابیم و حال را .. خیلی با یک دیگر غریبه شده ایم به طوری که گذر می کنیم و از کنار یک دیگر و بسنده می شود به حرفی .. به جمله ای مانند چه آشنا بود ..
درگیر دیگرانیم با حسادت و به قولی گیر کرده ایم در تاریکی و قیل و قال شب .. و فرصت را به خود غنیمت نمی دانیم .. و تا می خواهیم از تاریکی شب گذر کنیم می بینیم آنها از سحر گذشته اند ...
شاید اشکال از دیگران است که باید برای ما با ایستند ... غنیمت شمردن فرصت .. چیزی است که هرگز به دستمان نمی رسد .. در دنیای مجازی میان صفر و یک ها محبوس شدیم و گمان می کنیم آزادیم .. گروهی در صفر دنیای مجازی دور خود می چرخند و گمان می کنند آزاد اند در صورتی که سر و ته صفر تنها نقطه شروع آن است . و گروهی هم در یک آن بالا و پایین می روند.. مانند دویدن به دنبال یک سراب .. نمی دانی سرش این ور و بود و پایانش آن ور .. ویا حتی برعکس .. نمی دانیم دنیا، دنیای گل است .. دنیای بلبل است ... دنیای طبیعت زیباست ...
همیشه افسوس گذشته را می خوریم ... و تا وقتی هست این آب ... می خواهیم به خشکی بپریم و وقتی پریدیم .. می گوییم ... آب ... آب ... آب .. و آب ...
انگار گذشته کوبلنی است که باید به چیزی که بافته ایم ایراد گرفته و افسوس بخوریم ..
شاید بیدار بباید شد ............ اشکال از هرکه باشد ... باید بیدار شد
ببخشید که این پست شبیه بقیه پست ها نبود .. اما باید گفته میشد...اینجا نه توی اپیزود
یک ایرانی مقیم سوئد که ورزش کار بوده به خاطر اینکه پرچم ایران رو توی ورزشگاه برداشته هیچ شرکت یا مسئولی در سوئد اسپانسر ایشان نشده است و ایشان با هزینه شخصی خودشون و با فروختن خانه و خودرو هزینه تمرینات خودشان را داده اند . و سپس به مسابقات رفته و قهرمان شده اند و پرچم ایران را به دوش گرفته و این قهرمانی را تقدیم ایران و ایرانیان کرده اند .. اما هیچ شخصی این خبر رو پوشش نداد .. اصلا برای کسی مهم هست که یک ایرانی چنین کاری رو انجام داده باشد؟
بیایید به این فکر کنیم ... اگر همین ایرانی .. یک کار زشتی می کرد همه ما در شبکه های اجتماعی تصویر ایشان را قرار می دادیم و هزار تا فحش و لعنت و خودمون نژاد خودمون رو تحقیر می کردیم که ایرانی هرجا بره خراب کاری می کنه .. مشکل ایرانی بودنشه ؟
چرا این خبر پوشش داده نشده است ؟ بعد هم می گوییم چرا کشور های دیگر به ما احترام نمی گذارد .. ما خودمان به خودمان رحم نمی کنیم ....
چکش می شویم در مقابل افکار ... و اعتقاد هایش .. یا باید مثل ما فکر کند ... یا باید بمیرد ..
به کجا می رویم ؟
برادر ... همشیره ... تند نرو ... تا چه زمان باید چکش باشی . اگر قرار بود همه به مانند تو فکر کنند .. که جهنمی نبود ... بهشتی نبود ...پس ما مختاریم هر طور که دلمان خواست فکر کنیم ...
اما ... چکش بودن من ... مساله ایست .. یا با من هم عقیده باش یا بمیر فکر نکنم دیگر در دنیای امروز که به قولی عصر ارتباطات و تکنولوژی است .. به کار بیاید ..
عقاید چکش .. به درد هیچ کس نمی خورد ..
یک انتقاد
عزیزانی که وبلاگ نویس هستید .. بله با شما هستم .. یک انتقاد و پیشنهادی دارم ..
من وارد وبلاگ شما می شوم و نظر می دهم .. بعد باید دوباره بگردم دنبال وبلاگ شما که وای کجا چه نظری داده ام .. چون شما عزیزان پاسخ کامنت من را تنها در وبلاگ خود می دهید ..
متاسفانه بیان این امکان را ندارد که شما به محض پاسخ دادن به من برایم یک ایمیل بیاید یا در محیط وبلاگم نمایش داده شود . لذا خب باید خبرم کنید که پاسخ کامنت من را داده اید . اصلا یکی از روش های کامنت دادن همین است که اگر شخصی به وبلاگ شما نظر داد روی یک پستی .. یا از طریق نظردهی به صورت شخصی و یا از طریق ایمیل برایشان پاسخ نظر را ارسال فرمایید تا بدانند چه نظری برای شما داده و چه پاسخی به آنها داده اید ..
امیدوارم انتقادم از شما عزیزان وارد باشد .. می دانم که عادت کرده اید اما باور کنید صحیح اش این است.. پس از شما عاجزانه درخواست دارم که منبعد نسخه ای از پاسخ را یا به فرد ایمیل فرمایید و یا در وبلاگ فرد به صورت خصوصی ارسال نموده تا فرد نیز مجددا به وب شما بیاید .. چون سخت است که فرد یک بار به وب شما کامنت بدهد و یک بار دیگر هم بیاید و پاسخ کامنتش را بخواند . اصلا به نظر شما این کار صحیح است ؟ مطمئنا نیست ..
پس امیدوارم این مساله در بیان نیز اتفاق بیفتد و پاسخ کامنت را برای فرد نیز ارسال بفرمایید..
با تشکر از شما عزیزان
شاید از خدمت من خیلی فرصت هست که از خدمت مقدس سربازی ترخیص شده ام . اما خب دوست داشتم همیشه یک برگ خاطرات از خدمت سربازی بنویسم .. تا شما هم استفاده کنید ... اما هرگز این فرصت پیش نیامده ... اما حالا در این پست از وبلاگم می خواهم به سربازی بپردازم ... آنهایی که الان در سربازی تشریف دارند شاید میشه گفت به من می گویند نوسترآداموس .. اما اینها تنها تجربست و بس ..
برای اینکه برای برخی از عزیزان شاید خوش آیند نباشه و بگویند خب چکار کنیم رفتی سربازی و ... مطلب را اینجا قرار ندادم . از طرفی هم طولانی بودن بیبش از حد متن مرا وا داشت که به بخش ادامه مطلب ببرمش.
عزیزانی که دوست دارند بخوانند منت سر بنده گذاشته و به ادامه مطلب بروند .. شاید چیزهای جالبی یافتند.. عزیزانی هم که دوست ندارند جاشون بالای سر بنده است ... و مرسی که بی تعارف وقتشان را تلف نمی کنند و نخواندند .. چه بخوانید و چه نخوانید برایم عزیز هستید .. اما داستان جالبی است..